داستان هاو راستان ها

* آقای دکتر قلی‌نیا، در خصوص شیوه کاری شما بیان می‌دارند که فردی است که سه شیفته کار می‌کند؟ آیا امکان دارد که یک فرد بتواند در سه شیفت کاری، بشکل موثر کار کند؟ اگر هم امکان داشته باشد، سایر حوزه‌های اجتماعی و خانوادگی شما چه می‌شود؟

نمی‌دانم باید از شما تشکر کنم یا بر شما اعتراض کنم، که بحث را از ابتدا بشکلی خزنده و زیرکانه از زیر سوال بردن بنده شروع کردید. اما به هر جهت، این که بنده سه شیفته در استان تهران کار کردم یا نه و چه میزان این شیوه کار کردن موثر بوده است، 

 

بستگی به برداشت ذهنی اولیه شما دارد. بنظر می‌رسد که برداشت ذهنی اولیه شما در این خصوص چندان همگرا با توضیحات بنده نباشد. ساعت کاری بنده در استان تهران بنابر شرایط مختلف عموما از 30/7 الی 30/8 صبح آغاز می‌شد و تا 12-10 شب ادامه می‌یافت. مواردی هم بوده است که بنده تا 4 صبح در محل کار حضور داشتم یا از ساعت 30/6 صبح کار را آغاز کرده‌ام.

اگر زوایه دید زمان حضور در سازمان را مد نظر داشته باشید، بله 5/2 تا 3 شیفت کاری کار انجام شده است. اما مهم این می‌بود که بپرسید چرا اینگونه کار انجام داده‌اید. در پاسخ باید بگویم که بنده نیت کرده بودم در یک دوره فعالیتی حدودا یک ساله، استان تهران را ساماندهی نمایم و بدون در پیشگیری چنین روش هایی، یا به تعبیر شما سه شیفته کار کردن اصلا نمی‌شد، اقدام به ساماندهی در موعد مقرر کرد.

در خصوص زمان اختصاص داده شده به خودم، حوزه‌های اجتماعی و زندگی خانوادگی نیز باید به استحضار برسانم که خانواده‌ام از نظرهای مختلف و به معنای واقعی در دوره فعالیتم در استان تهران، تحت فشار بودند. در ابتدای قبول مسئولیت، اعضای خانواده با همدیگر پیمان مجدد بستند که این فشارها را در گام اول برای رضای خدا و در گام بعدی برای درخواست بنده از آنها، تحمل کنند. الحق و الانصاف که خوب از پس کار برآمدند. باید عرض کنم که کار آسانی نیز نبود. بنده قبل از قبول مسئولیت در استان تهران، هیچ مو یا ریش سفیدی نداشتم. اما در طول این دوره نسبتا کوتاه، بالغ بر 30 ریش سفید و حدود 10 موی سفید دارم. مو و محاسن سفیدی که به وجود آنها افتخار می‌کنم و از خداوند متعال می‌خواهم که در زمان پاسخگویی اعضا و جوارح، آنها را شاهدی بر تلاش‌هایم بگیرد.

* جناب دکتر، می‌خواهیم اندکی خودمانی‌تر با شما صحبت کنیم. ضمن عرض پوزش، جو مدیریتی حاکم بر سازمان بهزیستی در خصوص شما، از نظر صفات منفی شما را فردی بلند پرواز و عجول، حرف گوش نکن،‌ کم تجربه در حوزه بهزیستی و نفع طلب می‌داند و در مقابل از نظر صفات مثبت، شما را فردی خوش فکر و سیاستگزار، پرکار و دارای ارتباطات فرابخشی بالا که عموما از دیگران پنهان می‌کنید، می‌پندارند. نظر شما در این خصوص چیست؟

گویا حدث اولیه بنده کم کم دارد درست از آب در می‌آید و شما عزیزان در این مصاحبه ها، شمشیر را از رو بسته‌اید. سوال من از شما این است که اصطلاح جو مدیریتی را شما از کجا تشخیص داده و از کجا آورده ‌اید. بهتر است بگویید برداشت خودتان. اما به فرض که این برداشت‌ها درست هم باشد، بنده در خصوص هر یک از آنها حرف دارم. در خصوص صفات مثبت باید بگویم که نظر لطف شما و دوستان بوده است. بنده که در خودم چنین صفات بارز مثبتی را سراغ ندارم. اگر توفیقاتی مرتبط یا منتصب به این صفات در بنده مشاهده یا حاصل شده است، اول نتیجه لطف الهی و دوم نتیجه فعالیت تیمی همکاران بنده و لطف آنها درباره من حقیقی بوده است.

اما در خصوص صفات منفی اجازه می‌خواهم برخی از قضاوت‌های کلیشه‌ای در سازمان بهزیستی را زیر سوال ببرم. قضاوت‌هایی که بعضا از طرف برخی افراد با نیات خاص بیان می‌شود و با این کار قصد رسیدن به منافع خود را دارند.

فرمودید بیان می‌کنند که دکتر قلی‌نیا فردی بلند پرواز و عجول است. آیا عزم را جزم کردن و ناممکن‌های گذشته را ممکن ساختن را باید تعبیر به عجله کرد؟ آیا تمرکز منابع و منافع برای تحقق اهداف سازمانی با سرعت مطمئن و تضمین کافی را باید پای عجله گذاشت؟ آیا تلاش در راستای کاهش و رفع محرومیت‌های تاریخی سازمان بهزیستی و تلاش جهت رسیدن به اهدافی از این جنس را باید پای بلند پروازی گذاشت؟ اگر جواب شما به این سوالات مثبت باشد، تائید می‌کنم که بنده فردی بلند پرواز و عجول هستم.

فرمودید بیان می‌کنند که دکتر قلی‌نیا حرف گوش نکن است. سوال می‌کنم که آیا از دید شما مدیریت منفعل و باری به هر جهت درست است یا مدیریت مبتنی بر تحلیل و چرا طلبی؟ آیا باید بشکلی کورکورانه و صرفا به جهت تعریف رویه‌های قبلی، اقدام به انجام فعالیت‌ها نمود یا باید مصالح سازمانی و اقتضائیات مکانی ـ زمانی را مد نظر قرار داد؟ آیا خارج کردن تدریجی استان تهران از حالت پارکینگی، حرف نشوی محسوب می‌شود؟ و... . ملاحظه می‌کنید که نمی‌توان این مصادیق را مطرح کرد. آنچه که دوست و دشمن مسلما در خصوص این بنده حقیر شهادت می‌دهند آن است که بنده آدم دهن بینی نیستم، حرف دوست و دشمن را می‌شنوم، قبل از اقدام تحقیق می‌کنم و همیشه سعی می‌کنم که بازی برد ـ برد طراحی کنم.

فرمودید بیان می‌کنند که دکتر قلی‌نیا در حوزه بهزیستی کم تجربه است. سوال من این است که فرد پر تجربه در حوزه بهزیستی چه فردی است. آیا یک پزشک دارای چند سال سابقه فعالیت در حوزه بهزیستی فرد با تجربه محسوب می‌شود، یا یک مددکار اجتماعی یا یک فیزیوتراپ، یا یک برنامه‌ریز آموزشی یا یک روان شناس یا یک اقتصاد دان یا یک متخصص مدیریت و غیره. حوزه فعالیتی بهزیستی، رشته نیست که بگویند فلانی در این رشته تخصص دارد یا خیر. در بهزیستی ما با حوزه‌ای مواجهه هستیم که وزن اصلی آن اجتماعی ـ اقتصادی است. شاید در شرایط فعلی ما، حتی وزن بیشترش اقتصادی ـ اجتماعی باشد.

معادل پنداری تجربه با مدرک پزشکی، میراث دوره‌ای است که بهزیستی زیر مجموعه وزارت بهداشت و درمان سابق بوده است و معادل پنداری تجربه با مدرک در رشته های علوم اجتماعی صرف، میراث دوره حضور بهزیستی در زیر مجموعه وزارت رفاه و تامین اجتماعی است. از طرف دیگر هر چند رشته تخصصی یک فرد،کمک کار مناسبی در کسب مطلوبتر تجربه تخصصی است. اما چه کسی می‌تواند ادعا کند که صرف حضور در یک رشته باعث دستیابی به تجارب تخصصی مکفی می‌شود و یا عکس رابطه فوق الذکر، امکان اجرا شدن ندارد.

در خصوص رشته تحصیلی خودم نیز توضیحات کافی در مصاحبه اول داده شد. چه کسی می‌تواند بیان کند که شخص قلی‌نیا، فردی کم کار از نظر علمی بوده و یا سابقه مدیریتی کافی نداشته و یا رشته تخصصی وی مرتبط با فعالیت سازمان بهزیستی نیست. لذا ملاحظه می‌کنید که این برداشت نیز برداشتی از روی انصاف نمی‌تواند باشد.

فرمودید بیان می‌کنند که نفع طلب است. از شما می‌پرسم که نفع طلبی یعنی چه؟ نفع طلبی می‌تواند در طیفی از مال مردم خوری تا شکار لحظه‌ها و موقعیت‌های پیشرفت معنا شود؟ در خصوص بنده منظور کدام یک است؟ اگر از بعد مالی بنده را تحلیل کنید ملاحظه خواهید کرد به حمد خدا چه از نظر فردی و چه نظر خانوادگی عنایت خداوندی بر مهیا بودن حداقل‌هایی برای زندگی شرافت مندانه وجود داشته و دارد. اگر منظور مصادره به مطلوب کردن فرصت‌ها و استفاده از فرصت‌ها به نفع خود و کنار زدن غیر منصفانه دیگران است که باز خودتان را بر خودتان شاهد می‌گیرم که قضاوت کنید. اگر منظور استفاده نظام مند از فرصت‌ها است که این صفت منفی نمی‌تواند باشد و عین فعالیت درست است. مهم این است که بنده برای ساخت بلندترین ساختمان شهر اقدام به خراب کردن ساختمان‌های بلند نمی‌کنم بلکه با تلاش، جزم کردن عزم و توکل بر حضرت حق، به مقصود خود می‌رسم.

در خصوص صفات مثبت بیان شده نیز یاد شعر زیر افتادم و تفسیرش را نیز بر عهده خودتان می‌گذارم

        گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من        از خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم

* آقای دکتر قلی‌نیا، رسم نانوشته‌ای در سازمان بهزیستی وجود دارد که کنار نهاده شدن هر مدیر همراه با شایعه سازی برای او است، می‌توانیم از شما تقاضا کنیم، شایعاتی که در خصوص خودتان شنیده‌اید، صادقانه بیان کنید؟

اولا باید آسیب شناسی کرد که چرا در یک سازمان اینقدر شایعه بوجود می‌آید و با سرعت مافوق صوت منتشر می‌شود؟ شاید ضعف سرمایه اجتماعی در درون سازمان، کم توجهی به تقویت اخلاق حرفه‌ای، ضعف کانال‌های رسمی اطلاع رسانی، احساس کمبود قدرت و ضعف مشارکت در فعالیت‌ها توسط کارکنان و غیره را بتوان بعنوان مهم‌ترین عوامل ایجاد و پخش شایعه در سازمان بهزیستی دانست. از طرف دیگر توجه داشته باشید که بسیاری از شایعات را کارکنان نمی سازند و افراد مریض احوال که منافعشان در خطر قرار می گیرد، درست می کنند.

لذا باید تایید کنم که بسیاری از شایعات مربوط به انتصابات و کنار زده شدن‌ها نیز بشکلی هدایت شده توسط افرادی خاص تولید و ترویج می‌شود. افرادی بی‌تقوا که با محور قرار دادن قاعده، چون که هست چیزکی، من به خودم اجازه می‌دهم در خصوص آ‌ن چیزهای ناروای زیادی بگویم،  وارد عمل می‌شوند.

در خصوص خودم هم اگر بخواهم شایعات را بیان کنم که خودم به دست خودم به شایعات دامن زده‌ام. این موارد برای هر مدیری بوده و متاسفانه با تداوم وضع موجود،در آینده هم تداوم خواهد داشت. تحلیل شایعات مطرح در خصوص مدیران گذشته نیز نشان می‌دهد جنس شایعات عموما در چند محور شایعات مربوط به حوزه مالی، شایعات مربوط به بی کفایتی مدیریتی و علمی، شایعات مربوط به وجود گرایشات سیاسی خاص، شایعات مربوط به مسائل اخلاقی، شایعات مربوط به دوستی‌ها و دشمنی‌ها و اختلاف سلیقه‌های بین فردی و همانند آنها بوده است. اما حالا که قصد دارید بخندید، برخی از مهمترین شایعات شنیده شده در خصوص خودم را پس از کناره رفتن از مدیریت استان، بیان می‌کنم: گفتند که علت کنار زده شدن بنده آن بوده که درخواست واگذاری مرکز شهید قدوسی را در قالب ماده 28 از ریاست محترم سازمان داشته‌ام، گفتند ایشان دانشجوی دکتری است و به تقلب و دروغ خودش را دکتر معرفی کرده است، گفتند ایشان وابستگی سیاسی به آقای ایکس داشته و جزو پنج نفر اصلی سامان دهنده به بحث مشاوران جوان ریاست جمهوری است، گفتند ایشان به دروغ به سازمان گفته است که من استخدام هستم، گفتند برند هوبر را بنام خودش ثبت کرده و کارخانه دستمال کاغذی هوبر نیز برای ایشان است و ... .

جالب اینجاست که به راحتی می‌توان منشا برخی از این گفته‌ها را با کمترین مهارت هرمونتیکی شناخت و به راحتی نیت پشت پرده افرادی که اقدام به چنین لجن پراکنی‌هایی می‌کنند را شناسایی نمود.

* بیان می‌کنند که شما بسیاری از گلوگاه‌های فساد یا ناکارآمدی فنی ـ تخصصی و اداری ـ مالی استان را شناسایی کرده‌اید. سوال اینجاست که با وجود شناخت این گلوگاه‌ها چرا اقدام به بستن آنها نکردید. آیا این ایراد بر خود شما وارد نمی‌شود که با وجود شناسایی شدن این گلوگاه‌ها در دوران شما، چرا هنوز باز مانده‌اند؟ اگر ممکن است نمونه یا نمونه‌هایی از این گلوگاه‌ها را نیز نام ببرید؟

شناسایی بسیاری از گلوگاه‌های مورد اشاره توسط بنده امری درست بوده است. ناگفته نماند که من شخصا این فعالیت‌ها را انجام نداده‌ام و آسیب‌ شناسی هر حوزه یا موضوع، بشکلی تخصصی توسط فرد یا افرادی خاص دنباله‌گیری می‌شده و گزارش شفاهی یا کتبی مرتبط با آن، به اینجانب ارایه شده است. در خصوص بیان مصادیق گلوگاه‌ها، متاسفانه باید عرض کنم که بیان مسایل تخصصی سازمان جایگاه تخصصی دارد و تا زمانی که در داخل سازمان بهزیستی، نهادهای بالادستی مرتبط و غیره ، جای بیان مسایلی این چنین تعریف شده است، نباید اقدام به مشوش کردن فضا و بر هم زدن نظم عمومی کرد، لذا از بیان مصادیق شناسایی شده بنده را معاف بدارید.

درباره وارد بودن ایراد بر بنده به جهت بازماندن گلوگاه‌ها نیز باید عرض کنم تا جای ممکن اقدامات و بستر سازی‌های لازم برای بستن آنها صورت گرفته است. اما باید توجه داشت که گلوگاه‌ها یک شبه بوجود نیامده‌اند که بتوان یک شبه آنها را بست.

* علت بها دادن زیاد شما به دو حوزه حراست و بازرسی در سطح استان برای چه بود؟ آیا این سطح از بها دادن، خود نمی‌تواند تعبیرات دیگری داشته باشد؟

شما که همه چیز را با دیده شک نگاه می‌کنید.پیشنهاد می‌کنم که بجای شغل خبرنگاری بروید و در پلیس آگاهی استخدام شوید. اما در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم که بنده به وجود ناظر در هر سطحی اعتقاد دارم. بهترین انسان‌ها و مدیران نیز ممکن است با احساس عدم نظارت، خدای ناکرده دچار لغزش های من غیر العمد شوند. اهمیت زیاد قایل شدن بنده به حوزه حراست و بازرسی در سطح استان نیز ناشی از همین برداشت بوده است. بنده پیشنهاد و انتخاب مسوول  حراست را به حراست کل سازمان واگذار کردم و مسوول بازرسی را نیز تغییر ندادم. در حالیکه هم حق قانونی بنده بود که نیرو پیشنهاد بدهم و هم نیروی خوب در اطراف من چه در درون سازمان و چه در بیرون سازمان کم نبود و نیست. اعتقاد دارم که حراست و بازرسی با مچ گیری بشدت فرق دارد و در مچ گیری ما فقط قصد مقابله با یک فساد را داریم در حالیکه در بحث فرآیند سازی، تمرکز بر پیشگیری، وحدت رویه و کنترل مستمر، قرار دارد. اعتقاد بنده این است که به هر میزان حراست و بازرسی در یک سازمان قویتر بوده و رصد همزمان مدیران،  فعالیت‌ها و روندهای خدمات رسانی و محیط درون و برون سازمانی را بشکل کارآمدتری انجام دهند، به همان میزان، سازمان قدرت بیشتری در فرآیند خدمات رسانی خواهد داشت.

* در طول دوره خدمت در سطح استان تهران ، به کدامیک از بخش‌ها و معاونت‌های زیر مجموعه خود از لحاظ اثرگذاری خدمات ارایه شده توسط اداره کل بهزیستی استان تهران، بیشتر اعتقاد داشتید، چرا؟

اگر منظور شما مقایسه عملکرد معاونت‌ها یا بخش‌ها با یکدیگر یا مقایسه عملکرد مدیران با یکدیگر باشد، تمامی افراد در نظر بنده بشکلی یکسان بوده و به کار تمامی مدیران خود اعتقاد داشته و دارم. اما اگر اولویت خدمات رسانی سازمان از دیدگاه بنده را جویا می‌شود، بنده به مباحث پیشگیری بیش از سایر مباحث اعتقاد دارم.

* در فرمایشات بیان شده توسط حضرتعالی به کرات به همکاری‌های صورت پذیرفته توسط بخش‌های گوناگون سازمان بهزیستی با بهزیستی استان اشاره داشتید، می‌توانیم خواهش کنیم بیان کنید که بیشترین همکاری را چه فرد یا بخشی از ستاد ، با بهزیستی استان تهران داشته است؟

سوال بسیار سخت و شاید نادرستی باشد. مثل این می‌ماند که از بنده بپرسید که پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت را. در حالی که اصل سوال و مقایسه صورت پذیرفته می‌تواند غلط باشد. بنده اذعان می‌دارم که کلیه بخش‌های تخصصی سازمان حداکثر همکاری تخصصی را در دوره مدیریت بنده با اینجانب داشته‌اند و شاید نام بردن افراد، امری ناروا باشد، چرا که ممکن است نام بعضی از افراد از قلم بیفتد.

با این وجود جای دارد از حمایت‌های ریاست سازمان، معاونت‌های تخصصی سازمان خصوصا معاونت‌های اجتماعی و توانبخشی، مدیران کل و مسوولین بخش‌های گوناگون سازمان سپاسگزاری ویژه داشته باشم.

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 1 تیر 1393 ساعت 05:57

چه تیتر قشنگی . داستان ها و راستان ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد