کودکی به پدرش گفت: راستی بابا دیشب سر چهارراه،حاجی فیروز رو دیدم؛ بیچاره چی اداهایی از خودش در می آورد تا مردم بهش پول بدن! ولی پدر ، من ازش خیلی خوشم اومد، نه به خاطر اینکه ادا درمی آورد و میرقصید،نه! به خاطر اینکه چشماش خیلی شبیه تو بود...
چشماش خیلی شبیه تو بود...
مطالب فوق برگرفته از وبلاگ ایران کلاس می باشد. آدرس وبلاگ اخذ اطلاعات: http://iranclass.blogfa.com
نظر وبلاگ در خصوص مطالب فوق(وبلاگ حاضر تابع قوانین رسمی کشور و معتقد به رعایت اخلاق حرفه ای بوده و قصد توهین یا هجمه بر هیچ فرد ، گروه و یا سازمانی را نداشته و حق سازمان بهزیستی و هر ذی نفع حقیقی و حقوقی دیگری برای ارسال جوابیه و ارایه هرگونه توضیح مستند با در نظر گیری قوانین و رعایت اصول اخلاقی محفوظ است . انتخاب و تشریح اخبار خاص نیز در راستای اصلاح انحرافات ، کج روی ها، کاستی های احتمالی و موارد همانند صورت پذیرفته و توسعه و تقویت حوزه بهزیستی و خدمات رسانی و خدمات گیری حرفه ای ، مد نظر دست اندرکاران وبلاگ می باشد ):
عید نوروز هم آمد و رفت . راستی چقدر به وظایف دینی و شرعی، قانونی و کارشناسی ، مدیریتی ، اخلاقی و انسانی ، شهروندی و ..... ، خود عمل کرده ایم؟ یا علی
برخی افراد گاه جاهلانه و بعضا عامدانه با ترکیب و پیوند یک «اسطوره شناسی غلط» و «غرایض دون مادی»، این نماد ملی را از کارکرد خود دور ساخته و شمایلی متفاوت از شان و منزلتی این پدیده کهنه ناپذیر فرهنگی ایران ارائه می دهند.نتیجه این رفتار، حاجی فیروز پیشقراول بهار و بخشنده شادی را به شخصیتی خیابانی که برای سیاه کردن مردم، صورت سیاه کرده و جامه قرمز پوشیده، تبدیل کرده است
ده مرد فقیر می توانند به راحتی زیر یک لحاف بخوابند، در حالیکه دو پادشاه دریک کشور جای نمی گیرند
متاسفانه داشتن پول و ثروت ، از متغیر هایی است که به شدت بر قضاوت دیگران اثر می گذارد.فقر ارزش نیست ولی افرادی که به خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی ، فقر را تجربه می کنند شایسته بی حرمتی نیستند